سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عکس ، کلیپ ، خبر ومتن های جالب
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 58
کل بازدید : 14562
کل یادداشتها ها : 28

نوشته شده در تاریخ 90/1/3 ساعت 9:41 ع توسط حسین


عشق


امیری به شاهزاده
گفت: من عاشق توام. شاهزاده گفت: زیباتر از من خواهرم است که در پشت سر تو
ایستاده است. امیر برگشت و دید هیچکس نیست .شاهزاده گفت:عاشق نیستی !!!!
عاشق به غیر نظر نمی کند.

زیبایی

دخترک طبق معمول هر روز جلوی کفش فروشی
ایستاد و به کفش های قرمز رنگ با حسرت نگاه کرد بعد به بسته های چسب زخمی
که در دست داشت خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد :اگر تا پایان ماه هر روز
بتونی تمام چسب زخم هایت رابفروشی آخر ماه کفش های قرمز رو برات می
خرم"دخترک به کفش ها نگاه کرد و با خود گفت:یعنی من باید دعا کنم که هر روز
دست و پا یا صورت 100 نفر زخم بشه تا...و بعد شانه هایش را بالا انداخت و
راه افتاد و گفت: نه... خدا نکنه... اصلآ کفش نمی خوام.


امید


شخصی را به جهنم می
بردند. در راه بر می‌گشت و به عقب خیره می‌شد. ناگهان خدا فرمود: او را به
بهشت ببرید. فرشتگان پرسیدند چرا؟ پروردگار فرمود: او چند بار به عقب نگاه
کرد... او امید به بخشش داشت.








مقایسه موقعیتهای مختلف یک دانش آموز و سریالها و فیلمهای سینمایی:

+ خروج از مدرسه:  فرار ازاردوگاه جهنمی

+ غیبت معلم:  روز فرشته

+ حضور معلم:  بازگشت گودزیلا

+ دعوابا مبصر کلاس:  بازی با مرگ

+ دانش آموزی که به درس صدا نشده:  لوک خوش شانس

+ ثلث سوم:  شلیک نهایی

+ سر امتحان:  چشمانم برای تو

+ پای تخته:  قتلگاه

+ نیامدن دانش آموز به مدرسه:  گریز ازمرگ

+ مدیر مدرسه:  پدرسالار

+ گذشتن ازکنار ناظم:  عبور ازمیدان مین

+ اولین کسی که به درس صدا زده می شود:  قربانی

+ نمره صفر:  دایره سرخ

+ بهانه ای برای فرار از مدرسه:  دسیسه

+ معلم ادبیات: مجنون

+ امتحان:  آتش در خرمن

+ خجل شدن دانش آموز در برابر معلم:  به رنگ صدف

+ جواب دانش آموز در برابرمعلم:  می خواهم زنده بمانم

+ دفتر مدرسه:  بازداشت گاه

+ نگاه دانش آموز به ساعت زنگ تفریح:  در پناه تو

+ زنگ تاریخ:  افسانه سلطان وشعبان

+ اخراج از مدرسه:  یکبار برای همیشه

+ دیپلم:  شاید وقتی دیگر

+ خواستن یک نمره برای رسیدن به ده:  در قلب من

+ وقتی به سر تخته می رود:  کمکم کن.

 

منبع: ایران هوم


البته چهارمین  داستانک  نبود!


یه دونه داستان پند آموز دیگه هم هست که توی ادامه ی مطلب است وقت کردید یه سری بزنید!














طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ